گزیده گزینی



در پی یلدا توجه کردین وقتی از یک رابطه ای ناراحتیم میگیم چرا "سرد" برخورد میکنی؟ علت ترس یا ناراحتی ایرانیا از زمستون و سرما رو میشه تو این جستجو کرد که در این فصل برف های چند متری و یخبندان ها و خشکی درختان و. با کمبود آذوقه در طول زمستون مواجه بشن و در پسوند این ی و غارت گری باعث شده زندگی به شدت سخت بشه و برای همین مردم شروعِ این روزهای ترسناک و اولین شب زمستون یعنی سرد ترین و طولانی ترین شب سال رو کنار هم جمع بشن تا باعث دلداری همدیگه بشن. و یلدا در ابیات شعرای قدیم مفهوم خوبی رو القا نمیکنند مانند ابیات زیر صحبت حکام ظلمت شب یلداست/نور ز خورشید جوی بو که برآید #حافظ باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش/صبح صادق ندمت تا شب یلدا نرود #سعدی دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند #منوچهری هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری/ وقت نوروز و دیوار تو عید ماست پنداری #اوحدی چو درد من سری پیدا ندارد/ شب یلدای من فردا ندارد #عطار در بیت اوحدی مراغه ای هجران رو به شب یلدا و و بهار رو به دیدار یار تشبیه میکنه که نمونه بارز مذمومی فصل سرما و شروعش یلداست که نهایتا با بهار تموم میشه . و ستایش بهار در ادبیات قدیم و معاصر ایرانیا همیشه مرسوم بوده چرا که فصل بهار پایان این فصل سهمگینه و این تمجید به حدیه که اون رو عید خطاب میکردند. اما در زمان معاصر که دنیای مدرنیته برای ما امکاناتی رو فراهم اورده که میتونیم زمستون رو مثل بقیه فصلا زندگی کنیم و دیگ مث قدما دغدغه آذوقه نداشته باشیم و این ارتباطات بین المللی باعث شده چیزهایی رو تو زمستون استفاده کنیم که در زمان قدیم تو این فصل یافت نمیشدن. و از این جهت دیگ ترس های قدیمی از بین رفتند اما اون دورهمی همچنان باقی موند و و دیگ از دلداری به جشن و خوشی تبدیل شد و دیگ شعرای معاصر از شب یلدا به خوبی یاد میکنن و مردم هم این روز رو به هم تبریک میگن. نکته جالب دیگه اینکه من از جنوب اومدم از جایی که تا قبل از فضای مجازی و تلوزیون اسمی از شب یلدا وجود نداشته چه برسه به اینکه اونو جشن بگیرن !! خب بر اساس گفته های بالا بیایم اینو تفسیر کنیم که چرا این مردم با یلدا بیگانه ان؟ جنوب که گرم و خشکه و و در هیچ دوره تاریخی شاهد برف ها چند متری و یخبندان نشده. حتی فصل زمستون هم آنچنان براش اهمیت نداره و و یه جورایی زمستون و بهارش درهم ادغام شده مثلا وقتی که نوروز بقیه مناطق شروع میشه ما داریم فصل بهار رو پشت سر میذاریم. تازه از بس گرمای تابستون زیاد بوده که شاید مردم بیشتر مشتاق زمستون بودن و دیگ ترس از سرما معنا نداشته برای همین هیچ روز یلدایی در این فرهنگ پیدا نمیشه و چون در حافظه تاریخی و فرهنگی من خاطره ای در ارتباط با این روز ندارم برای همین از این جهت هیچ ارتباطی با چنین روزی برقرار نمیکنم و این یک مسئله عادی است. در این نوشته میتونید به تاثیر جغرافیا بر اداب رسوم و همچنین به دگرگونی مفهوم اداب و رسوم در طول تاریخ توجه کنید. اما نکته اخر اینکه خوشحالم برخی هموطنانم یک روز بیشتر از من برای خوشحالی و شادی دارند و این شادی رو بهشون تبریک میگم. تصویر بعد مربوط به روستا کوشک در زمانی تقریبا مترادف با همین زمان در چند سال پیشه که نشون میده این فصل ما تقریبا به چه صورته. ممنونم از همراهیتون تا اینجا فرید کوشکی زاده ۱دی ماه ۹۸
فرید کوشکی زاده

زندگی‌نامه شیخ غزالی مصری

غزالی متولد ۲۲ سپتامبر ۱۹۱۷ در محافظة البحیرة کشور مصر است. پدرش احمد سقا، به سبب علاقه خاصی که به امام محمد غزالی داشت، نام پسر را محمد غزالی نامید. غزالی در همان اوایل کودکی قرآن را حفظ کرد و پس از اتمام دوره دبیرستان در مدرسه دینی اسکندریه، در سال ۱۹۳۷ به دانشکده اصول دین، جامعة الازهر قاهره پیوست.

غزالی پس از اتمام تحصیلات، به یکی از داعیان اصلی اخوان المسلمین تبدیل شد و حتی مدتی سردبیر مجله آن‌ها بود و در همین زمان، نخستین کتاب خود با نام «الاسلام و الاوضاع الاقتصادیة» را به چاپ رساند و طولی نکشید که تبدیل به مؤلفی پرکار و فقیهی مشهور شد. بعد از ترور حسن البنا در سال۱۹۴۸، غزالی حدود یک سال را در زندان گذرانید.

پس از به قدرت رسیدن انور سادات، غزالی با دستور شخص سادات، به معاونت وزارت اوقاف رسید. او در این مدت با سخنرانی در مساجد مختلف و به خصوص در مسجد عمروعاص قاهره، خیل عظیمی از جوانان را شیفته خود کرد. اما با شروع اعتراضهای غزالی، انور سادات تمام مناصب حکومتی را از او پس گرفته و بعد از افزایش فشارها، نهایتاً به دعوت دانشگاه ام‌القری در مکه، به عربستان سفر کرد. بعد از هفت سال قید ممنوع‌الورود بودن او به مصر برداشته شد و غزالی مجدداً مدتی را به عنوان معاونت وزرات اوقاف، مصر سپری کرد و سپس به دانشکده الهیات قطر پیوست.

غزالی همواره حضوری پررنگ در مجامع اسلامی و تبلیغی داشت و از سال ۱۹۸۴ به عنوان ریاست دانشگاه «امیر عبدالقادر» الجزایر، به دروس تفسیر قرآن پرداخت ضمن اینکه مقام افتای دانشگاه را هم به عهده داشت. او در همین موقع، برنامه‌های هفتگی تلویزیونی را در الجزایر اجرا کرد که با استقبال کم‌نظیری مواجه شد.

بعد از پنج سال اقامت در الجزایر، غزالی ناچار شد به خاطر شرایط نامناسب جسمی، الجزایر را ترک کند. او نشان لیاقت را که بزرگترین نشان الجزایر بود از دست رئیس جمهور وقت، «شاذلی بن جدید» دریافت کرد.

بعد از بازگشت به مصر، غزالی از سوی دکتر «طه جابر علوانی» به ریاست شورای علمی «مؤسسه اندیشه اسلامی» دعوت شد و او در کنار برخی از بزرگترین اندیشمندان مصر مثل جابر العلوانی، محمد سلیم عوا، شیخ علی جمعة، دکتر محمد عماره و شروع به فعالیت کرد.

در خلال همین سالهای واپسین عمر، شخصیت علمی او مورد تقدیر کشورهای مصر، عربستان، قطر، مای و قرار گرفت. او در سال ۱۹۹۵ در پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در آمریکا شرکت کرد. نهایتاً در ۹ مارس ۱۹۹۶ در عربستان دچار حمله قلبی شد و در سن ۷۹سالگی درگذشت.

افکار و عقاید

غزالی به عنوان یکی از رهبران اخوان المسلمین از معدود فقهایی است که مرتباً در حال تجدید نظر در آرای پیشین، و اتخاذ مواضع جدید بود. او با تألیف بیش از ۵۰ اثر در حوزه اسلام‌شناسی، یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های دینی قرن بیستم به‌شمار می‌رود.

غزالی در ابتدا، ضمن تحصیل در الازهر از محضر بزرگانی چون شیخ شلتوت، بهره‌مند شد و سپس روش اصلاحی خود را با تبلیغ و دعوت آمیخت. زمانه غزالی با حوادثی چون، جنگ شش روزه و نفوذ جریانهای تندروی سلفیه و وهابیت عجین است. از این رو او به عنوان یکی از داعیان اندیشه تقریب تلاشهای بسیاری را انجام داد. اما پس از گذشت ده‌ها سال، او متوجه شد که اصلاحات موضعی، گره از بدبختی امت اسلام نمی‌گشاید و راه چاره را در بازگشت به قرآن، و شکستن رویه تقلید و تقدیس اشخاص و نامها، دید. این روش، همان دیدگاهی بود که حدود یک قرن قبل تر، با ظهور امام محمد عبده به وجود آمد لکن با نفوذ وهابیت سعودی و حمایت‌های تلویحی غرب، مدرسه اصلاحی عبده به انحراف و نابودی کشانده شد هرچند معدود کسانی چون شیخ شلتوت یا شیخ علی عبدالرازق سعی در ادامه مدرسه فکری استاد خود در الازهر داشتند، لکن هجمه سنگین جریانهای صوفیه و به خصوص سلفیه مانع تداوم این مدرسه اصلاحی شد.

غزالی، ریشه انحرافات از اسلام صحیح را در دوری از قرآن و وجود انواع و اقسام احادیث کذب و جعلی که تحت نام سنت نبوی، به دروغ به اسلام، افتراء زده شده‌اند و تقدیس ساده انگارانه نامهایی چون بخاری و می‌دانست و اینها همه در حالی اتفاق افتاده که، اکثریت قریب به اتفاق فقهای متقدم و متأخر بر ظنی بودن اخبار آحاد و عدم وجود صفت یقین و قطعیت در آن‌ها تأکید کرده‌اند.

غزالی ضمن شکوایه از این رویه غلط می‌نویسد: «أن المسلمون الآن اتخذوا هذا القرآن مهجورا فهم لایعکفون علی دراساته و لا یستقصون دلالاته: همانا مسلمین در این عصر قرآن را مهجور کرده‌اند آن‌ها به مطالعات قرآنی روی نمی‌آورند و در راه کشف معانی قرآن تلاشی نمی‌کنند» (نظرات فی القرآن ص۱۵۳ نهضة مصر ط۶)


فرید کوشکی زاده

دو گزینه داشتم، و خواسته ام این بودم که گزینه مورد نظرم تایید بشه، م هم که میگرفتم با توجیه و مغلطه قصدم اثبات گزینه مورد نظرم بود. برای م پیش یکی از اساتید رفتم ، حرف میزدم و ایشونم  فقط نگاه میکرد و در آخر فقط یک کلمه گفت: نترس!. چه دقیق و مختصر بود. توی ذهنم بسیاری از سوالات بی جواب یک به یک پاسخ پیدا می کردند.

مدتی گذشت تا اینکه روزی به شدت مضطرب بودم، به خودم گفتم علتش چی میتونه باشه؟ جوابم همان کلمه بود، ترس!. از رو به رو شدن با آنچه واقعا مرا آزار می داد میترسیدم و خودم رو با انجام کارهای دیگه ی نسبتا خوب گول میزدم تا از عذاب وجدانم بکاهم. همچون اختلاسگری که کمی از مالش رو صدقه میده تا روحش آروم بشه.

اون روز تصمیمم روگرفته بودم و نمیخواستم به خودم دروغ بگم یا وقتم رو صرفِ کارِ خوبِ در وقتِ نامناسب کنم. پس به ترسم فکر کردم. از چه می ترسم؟ از تمام چیزایی که نمیدونم. و برای اینکه این ندونستن رو مخفی کنم، توی ذهنم افراد، رفتار، تفکر، کشور، زبان،شغل، رشته و هزاران چیز دیگه رو مثل دوران دبستان به  دو دسته خوب و بد تقسیم کرده بودم. خوب ها اونچیزی که میدونم یا میتونم و بدها هرچه اطلاعی ازش ندارم یا نمیتونم  و میترسم ابرازش کنم.

روزگاری دوستی بهم گفته بود : شک کن! و اون لحظه حرفش یادم اومد. به بد بودنِ محضِ لیست بدها شک کردم و سراغش رفتم و سعی کردم متفکری رو بفهمم، فهمیدنش سخت بود، گاهی میگفتم همون روش محافظه کارانه بهتره  با گفتن اون که هیچی نمیدونه خودمو تبرئه میکنم چه نیازه به خودم زحمت بدم؟!؛ ولی انگار دستی اجازه برگشت نمیداد. به هر مشقتی که بود خوندم، دفعه اول نفهمیدم، چندین بار خوندم و بالاخره متوجه شدم، بعدِ فهمیدنش دوستش داشتم. اون لحظه مطمئن شدم بدهای لیستم همه همون هایی هستند که ترس از فهمیدنشون دارم و یا کارهایی هستند که (با پیش فرض از پسش بر نمیام و بدرد نخورن) اصلا سمتش نرفتم.

حس و حال جدیدی رو تجربه میکردم ونهایتش به این نتیجه رسیدم که: دقیق برم سمت اون چیزی که میترسم، اینجور استرس، خودکم بینی و تنش هام از بین میره چون یا به نقاط ضعفم آگاهی راستین پیدا میکنم و یا اینکه بر اونها غلبه میکنم.


فرید کوشکی زاده

آخرین جستجو ها

نصب و راه اندازی ویپ - خدمات ویپ - پشتیبانی ویپ دیدار کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. فروشگاه سایت بلاگ بیست فروشگاه اینترنتی بازار روز فرش ماشینی 700 شانه پکیج تصفیه فاضلاب فلزی دانلود برای شما دانلود تحقیق فیلم و سریال کره ای | فیلم تو کره | سریال کره ای رز لوگو